قُلدُر
اینم قُلدُر ما هیچکی نمی تونه بیاد توی مقر من الهی فدات بشم کلی خاطره دارم از شیطنت هات قندکم ولی کو فرصت که برات ثبتشون بکنم امروز اومدم یه خاطره کوچولو و شیرین رو برات بگم اوایل ماه رمضون بود خاله فروغ با دخترای گلش اومده بود ن خونمون معین جون طبق معمول کلی با نیایش جون عزیزخاله بازی کرد و همه ی اسباب بازی هاش رو در اختیار دختر خاله ش قرارمیداد و هر از گاهی به مقرخودش هم سر میزد نیایش جون همین که می خواست بره به مقر معین جون سربزنه و کنارش بشینه قندک مامان با قلدری نیایش جون رو هل میداد و نمیزاشت کنارش بشینه با قیافه حق بجانب به هممون نشون داد که ...
نویسنده :
مامان مریم
18:42