محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه سن داره

خاطرات لوبیا و خواهرش

رودخونه و شنا

1392/5/2 23:14
نویسنده : مامان مریم
559 بازدید
اشتراک گذاری

این روزا هوای شهرمون بشدت گرم وسوزانه انقدر که جرات رفتن بیرون رو نداریم نه اینکه هزارماشاله تند تند مرواریدات در میان وحرارت بدنت بالا میره ترجیح میدم خونه باشیم تا گرما زده نشی موش موشی من فقط شبا بیرون میریم

جمعه 28تیر و10ماه رمضان بود که دلمون بد جوری هوای رودخونه کرده بود قرار بود مهساجون و باباش قبل از افطار برن رود خونه وقتی من افطاری رو درست کردم بابات بیاد دنبال من و تو تا افطار کنار رودخونه باشیم البته بهمراه دایی مسعود و خاله اینا ولی بدلیل گرما همه انصراف دادن ما هم  ترجیح دادیم افطاری خونه باشیم واسه همین 1ساعت قبل افطار من و بابا محمد رضا و دخملی و پسملی و انیس جون (دختر خاله اعظم)رفتیم رود خونه از اونطرف دائی مسعود با دوتا پسرش (پوریا وعلی جون )و مجتبی جون (پسر خاله فروزان )اومدن دنبالمون

لب آب هوا خوب بود بچه ها کلی شنا کردن و لی مهسا جون و انیس جون چون روزه دار بودن فقط تا گردن توی آب فرو میرفتن و شنا میکردن بابا جونت هم تو رو روی تیوب خوابوند روی آب شناورت کرد موش موشی من خیلی خوشت میومد با اینکه آب سرد بود اما حاضر نبودی از آب بیرون بیای همش آب بازی میکردی دلم میخواست ازت عکس وفیلم بگیرم ولی حیف نشد نه اینکه رفتنمون با عجله بود هیچکدوم دوربین وموبایل با خودمون نیورده بودیم فقط دائی وبابا جونت گوشی های ضد ضربه شون روآورده بودن که اصلا دوربین ندارن  گوشی گرون قیمت تو خونه گذاشته بودن هههههه

خلاصه اینکه نتونسم از ت عکس بگیریم  ولی در عوض تو خونه آب بازی کردی وازت عکس گرفتم توی ادامه مطلب

موش موشک مامان چند روز پیش حرارت بدنت بالارفته بود همش نق میزدی نمی تونستم ب کارام برسم مدام توی بغلم بودی منم فکر کردم که بریم توحیاط هم تو آب بازی میکنی و آروم میشی هم من به کارم میرسم

این شد که یه تیکه موکت انداختم زیر پات وشیلنگ آب رو دادم دستت منم تشت رو پر آب کردم وچند تا لباس که نمی شد با ماشین شست رو توی تشت گذاشتم و مشغول شستن شدم

فسقل مامان هم برا خودش آب بازی میکرد ببین چقده خوشحالی همش می خواستی من ومهساجون رو خیس آب کنی شیطونک مامان

با اینکه آب سرد بود دوست نداشتی شیلنگ رو زمین بزاری یکی دوبارهم آب رو تو صورتت گرفتی یکم اب خوردی آخر سر که خواستم شیلنگ رو ازت بگیرم نمی دونی چقد ه گریه کردی با کلی ادا اطوار بردمت داخل اتاق ولباست رو عوض کردم وشیرت دادم 3ساعت تموم خوابیدی منم با خیال راحت کارام رو انجام دادم

 

 

    

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان دو ماه زمینی
2 مرداد 92 22:50
تو رودخونه جای ما رو خالی میکردین (هن شاله که بهتون خوشگذشته) جوجه فکلی باباجونت رو بگو بجای تشت حمام واست حوضچه بگیره


حوضچه چیه زن عمو استخر گرفته برام
شاینا و مامانی
2 مرداد 92 23:31
عزیز دلمممممممممم ماشالا واسه خودت مردی شدی عزیزممممم

مامان بد بچه کوچیک رو رو زمین میشونی!هان هان هان

کار خوبی کردی

بجام محکم موچش کن

راستی عکسای تولد دخملی رو گذاشتم خوشحال میشم بیای بهمون سر بزنی


اولا رو زمین نیست روی موکت نشسته
خودت گفتی مرد شده بچه که نیس پسرم خخخخخخخخ
بروی چشم الانه اومدم
شاینا و مامانی
4 مرداد 92 2:18

مواد لازم:

تخم مرغ ۳ عدد

آرد سفید ۲ لیوان

شکر نصف لیوان

شیر نصف لیوان

روغن مایع نصف لیوان

بکینگ پودر یک قاشق مرباخوری

وانیل نوک قاشق مرباخوری


طرز تهیه:

همه مواد رو توی یک ظرف بزرگ میریزیم و با همزن با هم مخلوط میکنیم. حالا ساندویچ ساز رو گرم میکنیم. ته اون رو کمی چرب میکنیم و از مواد شیرینی ۱ قاشق غذاخوری توی هر مثلث میریزیم.

میتونیم نیمی از موادمون رو با کاکائو مخلوط کنیم تا کوکی شکلاتی داشته باشیم. حالا در ساندویچ ساز رو میبندیم (به مدت ۲ تا ۳ دقیقه) تا یک طرف کوکی پخته بشه. بعد در رو باز میکنیم و کوکی رو بر میگردونیم تا طرف دیگش هم پخته بشه. از این مقدار مواد حدودا ۴۰ تا کوکی بدست میاد.

حالا میتونیم کوکی خوشمزه مون رو بخوریم.

بازم سوالی بود در خدمتیم



خیلی خیلی ممنون لیلا جونی
مامان آرمينا
6 مرداد 92 0:24
سلام من همشهريتونم .خوش به حالتون كه رفتيد رودخونه كار خوبي كرديد معين جون رو آب تني داديد خوش بگذره


سلام همشهری مرسی که بهمون سرزدی بازم پیشمون بیا