9ماهگی گل پسری
9ماهگیت مبارک
وروجک مامانی گفته بودم که خیلی بد غذا شده بودی و فقط
شیر میخوردی کلی نق میزدی برای این مرواریدت خیلی اذیت
شدی الهی برات بمیرم نگو که دوتا مرواریدت (چهارمی وپنجمین
دندون )باهم جونه زدن تو این مدت هرچی که برات درست
میکردم از فرنی گرفته تا سوپ و برنج و تخم مرغ و پوره و...به
هیچ کدوم لب نمی زدی و مجبور میشدم همه رو دور بریزم واسه
همین خوب وزن نگرفتی قدت شده 73 و وزنت 50/9کیلو گرم شده
از وقتی کمی حالت بهتر شده تند تند بهت غذا میدم تا بلکه جبران
بکنی
وروجک مامان برای چند دقیقه بدون کمک سر پا
می ایستی همین که دیدی به هیچی تکیه ندادی هول میکنی
و سریع میشینی
خیلی خوشمل بوس میکنی اونم بوس های آبدار و از
ته دلت الهی بقربون دلت برم بهت میگم بابا رو بوس کن به
بابات نگاه میکنی و بوسش میکنی همین که میگم آجی رو
بوس کن خیلی محکمتر بوسش میکنی اسم هرکی رو ببرم
یک بیک بهشون نگاه میکنی و بوس میکنی
توی ادا در آوردن اوستادی میگم موش موشی بدو
بیا دماغت رو جمع میکنی میخندی وای که چه شیرین میشی
هنوز وقتی میریم پارک از سوار شدن توی هلی کوپتر
و کرمای متحرک میترسی از دور براشون ذوق میکنی فقط
تاب سواری رو دوست داری
برای غذا خوردن مجبور میشم حس حسادت رو فعال کنم
تو هم از ترس این که مهساجون غذات رو نخوره بدو بدو خودت
رو بهم میرسونی و یه ذره میخوری
دس دسی و رقصیدن رو کماکان انجام میدی هر کی
که بخواد از خونه بیرون بره چه آشنا وچه تازه دیده باشیش
ازش میخوای بغلت کنه وبیرون ببردت قربون پسر اجتماعیم برم
قندکم جدیدا دندون قروچه میکنی کلی منو حرص میدی همش حواست رو پرت میکنم که اینکارو نکنی من که خیلی بدم میاد
خیلی دوست داری درب قابلمه وبطری و ....شیشه شیرت رو بزاری جالبه که حتما باید اجازه بدم اینکار رو انجام بدی وگرنه شاکی میشی درب ظرف رو پرت میکنی
از ورجه وورجه ها وبدو بدو کردن بچه ها خوشت میاد
کلی میخندی دیگه چیزی یادم نمیاد