علاقه ی محمد معین به عروسی
٢٦مهر عروسی پسر دایی من یا پسر عموی محمد رضا بود وتاریخ زایمان من هم ٢٤مهر بود خیلی حرصم گرفت که نمی تونم برم عروسی اخه خیلی وقت بود که دلم می خواست یه عروسی درست و حسابی برم انگاری اقا معین هم خیلی دلش می خواست به این عروسی بریم واسه همین هم اومدنش رو جلو انداخت و این بود که پنج شنبه ٢٠مهر مصادف باروز پربرکت دهو الارض در بیمارستان خصوصی نبوی به دنیا اومد .هرچند نتونستیم از اول توی جشن عروسی شرکت کنیم ولی بعد از شام محمد رضا اومد دنبالمون وماهم رفتیم عروسی خیلی خوش گذشت هرکی مارو می دید میومد وتولد گل پسرم رو تبریک میگفت بعد هم اقا داماد (وحید)وبرادر داماد ومادر داماد (زن دایی عزیزم)به محمد معین جون شاباش دادند درپایان هم هر چهارتایمون با عروس وداماد عکس انداختیم وبراشون ارزوی خوشبختی کردیم توی ابان ماه هم به دو جشن عروسی دیگه هم دعوت شدیم ماهم توی هردو جشن شرکت کردیم