روزهای اخر تابستون 91
سلام به دوستان عزیز اخرای تابستان سرم حسابی شلوغ بود هم عروسی عمو احمد بود وهم خرید وسایل مدرسه ی اجی مهسا ٢٦شهریور رفتم سنوگرافی البته بهمراه مهساجون که بعد از کلی معطلی وارد مطب شدیم وبالاخره مهساجون تونست داداش جونش رو ببینه وکلی ذوق کرد خوشبختانه همچی نرمال بود وزن پسملم ٨١٤/٢ کیلوگرم بود چون ٢٨م عروسی عموجونت بود فرصت نشد جواب سنو رو پیش دکترم ببرم اخه همش مشغول خیاطی کردن بودم روپوش مهساجون رو برای مدرسه اماده کردم بعدهم دوتالباس مجلسی برای خودم دوختم واسه همین اول مهر رفتم دکتر اونم تایید کرد که شکر خدا همه چی خوب پیش میره بعداز دکتر منوباباجونت رفتیم مدرسه مهسا جون اخه خواهرت امسال به کلاس ششم میره امیدوارم امسال سال خوبی برای همه دانش اموزهای ششم باشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی