محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات لوبیا و خواهرش

بازیگوشی های پسمل 14ماهه قند عسل

1392/9/25 9:26
نویسنده : مامان مریم
504 بازدید
اشتراک گذاری

 

totalgifs.com amor gif gif 42.gif

پسرطلای من ستاره ی من ،عاشقتم ،عاشق قد کشیدنت و بزرگ شدنت ،عاشق شیرینکاریهات و شیطنتهات هستم ،میمیرم برای خندهات هر باری که یه کار و یه چیز جدید یاد می گیری درست مثل کسی که رتبه اول کنکور قبول شده از خوشحالی بال در میارم و خدا میدونه این لحظه ها چقدر برای من و بابات زیبا و قشنگه

 مهسای من ، ماه من عاشقتم عاشق مهربونی هات ،عاشق  درک و شعور بالات ،می پرستمت چون هیچ وقت بد بودن رو یاد نگرفتی

وقتی هر روز دختر گلم  رو می بینم که چطور با محبت و مهربونیش به داداشش کمک میکنه هر بار سفارش داداشش رو بمن می کنه مامان معین سرما نخوره،مامان معین نیوفته ،مامان معین نسوزه و......مثل یه مامان مهربون .میگم مامان چون خیلی اطلاعات بالایی در نگهداری بچه ها داره اون قدر که خاله  الهام جونش یا زنعمو  جونش حاضرن کوچولو شون رو به مهسا بسپارن تا به کاراشون برسن خیالشون راحته راحته

ما (من و بابا ) هزاران بار خدا روشکر میکنیم بخاطر بودنتون  بخاطر وجودتون در کنارمون

و خدایا هزاران هزار بار شکرت که من خورشید و ماه و ستاره رو یکجا دارم  

 

 

 صبح که بیدار میشی میخوام برات صبحونه بیارم میگم پسرم تخم بلدرچین می خوای باخنده میگی آآآآآآ

آخه با کره ونون تست برات درست میکنم که خیلی دوست داری اینم صبحونه ت

حالا پسر طلای من  استقلال پیدا کرده و ظرف مخصوص تخم مرغش رو از توی کابینت برداشته  و  بعد از اینکه انگری برد آواز خوان که زن عمو ندا جونش بهش هدیه داده ،براش تخم گذاشت ،تخم های انگری بردش رو  جمع می کنه  میزاره توی ظرف تا  نیمرو درست کنه

به به چه پسر زبر وزرنگیtotalgifs.com carinhas gif gif emoticons180.gif

یه  شب رفتیم بیرون بعد از برگشتن متوجه شدم توپت نیست فکر کردم توی پارک جا گذاشتیم ولی فردا صبح که رفتم سراغ  کابینت تا ظرف بیرون بیارم با این صحنه مواجه شدم  اخیرا معین جون تغییراتی در جای وسایل ایجاد می کنه مثلا کنترل تی وی در سبد اسباب بازی ها ،توپ در کابینت و اسباب بازیها زیر کابینت .....24

آخ جون بلاخره تل آجی رو از سرش در آوردم ...بزار بزنم سرم  آجی جونم ببین خوشکل  شدم  !!!!؟؟totalgifs.com carinhas gif gif emoticons437.gif

 24

 یه بار من و بابات نشسته بودیم وشما هم مشغول بازی بودی من داشتم از دست پشه های مزاحم که تا در باز میمونه هجوم میارن داخل اتاق شکایت میکردم واز بابات راه چاره میخواستم که شما سریع بلند شدی وبه اشپزخونه اشاره میکردی یه ریز میگفتی ایی ایی ایی بابا جونت بغلت کرد و با هم رفتین سراغ اونی که بهش اشاره می کردی با تعجب دیدیم پشه کش برقی رو  از روی کمد برداشتی بابا گذاشتت زمین ببینیم چیکار می کنی من که از تعجب اینجوری شده بودم      بهت نگاه می کردم تو هم پشه کش رو بسختی تکان میدادی ومی گفتی تیس تیس من وبابا مُردیم از خنده

الهی قربون اون ذهن و راهکارت بشم  تو بزرگ بشی چی میشی؟؟؟

totalgifs.com amor gif gif amor23 (2).gif59

فرهنگ لغات معین جونم

به هر چیزی اشاره میکنی و میگی اییّه؟ یعنی  چیه؟

میگم توپ رو شوت کن همزمان با شوت کردنت میگی دووووت

میگم پشه ها رو کیش کن، میگی تیس تیس

میگم بریم تاب تاب، میگی تا تا

میگم دست نزن داغه ،میگی دا

میگم مهسا جون بیا ،رو می کنی به خواهرت میگی ایّا

میگم معین جون مثلا تخم مرغ می خوای با خنده میگی آآآآآ یعنی آره خخخخخ

میگم مهسا کجاست میگی هَف یعنی رفت

هر وقت یکی بره دستشویی میگی هَف میگم کجا رفت ،میگی ایش یعنی جیش  خخخخ

میگم بَره چی میگه ،میگی بَ

میگم الاغه چی میگه میگی عا ای

میگم ببری چی میگه ،با قیافه مثلا ترسناک میگی ها ها ها

میگم ماهی چی میگه، تند تند لبای خوشکلت رو تکون میدی

24

 

تازگی هر چیزی رو  روی بیلچه اسباب بازیت میزاری و بازی تعادل میکنی هر بار که بیافته دوباره روی بیلچه میزاریش و میبری توی سبد میزاری و  همینطور ادامه بازی

  پسر طلا ی من عاشق ناخن گرفتنی داشتم ناخن هامو کوتاه می کردم که پات رو بالا آوردی که مثلا ناخن تو رو هم بگیرم منم مثلا ناخن ت رو کوتاه کردم ولی مگه قبول می کردی ناخن گیر رو ازم گرفتی وخودت مشغول  نظافت شدی

 

24

اینم گریه و قهر بعد از گرفتن ناخن گیر

جان مادر  خطر ناکه می ترسیدم خودت رو زخمی کنی..

فدای اون قهر کردنت بشم که قهرت هم قشنگه Smiley bisous 210

 

 

77

گفته بودم یه مدت وقتی آجی مهسا جونت می خواست بره مدرسه یا برگرده میرفتیم دم در تا شیطونک مامانی یه هوایی بخوره سنگ ریزه از زمین برمیداشتی و به در میکوبیدی کلی از صداش ذوق می کردی. اخیرا هم توپت رو طوری تو کوچه پرت میکنی تا روی خیابون بیفته   و من بزارم بری برش داری آخه از ترس ماشین ها نمیزارم از در خونه اونطرفتر بری ای ناقلای مامانی

جلوی در خونه یه پل بزرگ فلزی هست که هنوز نمی تونی ازش رد بشی واسه همین با لبخند  سر شار از اعتماد بنفس میری از روی پل سیمانی همسایه خودت رو به خیابون میرسونی کلی هم ازین که راه جدید پیدا کردی به خودت میبالی قربون پسر باهوشم بشم

Smiley ok 26

دیگه هر چی بگیم منظورمون رو متوجه میشی یه بار بابائی بهت گفت برو برام بالش بیار می خوام بخوابم  تو هم بدو رفتی وبا اینکه زورت نمی رسید کم نیاوردی  هرطوری بود بالش رو برای باباجونت آوردیtotalgifs.com carinhas gif gif emoticons330.gif

اینم یه جور تلاش رای رسیدن به خواسته ت

استفاده مفید دیگری از سطل زباله بجای چهارپایه24

 

آجی مهسا یه تعداد از اسباب بازی های قدیمی خودش رو بهت داده بود از جمله جورچین توپی شکل وتعدادی از حیوانات که خیلی دوسشون داری وتعدادی بلوک که تو بچگیش روی همشون اسم خودش رو نوقتی آجی ٥یا ٦ ساله بود تا اسمش رو یاد گرفته بود همه جا اسمش رو می نوشت حتی رو عروسکاش خخخخخخخ اینم نمونه ش

smileyاینجابد جوری حوصله ت سر رفته بود از تاب خوردن هم خسته شدی هوا هم خیلی  خیلی سرد بود نمی تونستیم بریم بیرون منم با بلوک ها یه برج درست کردم ازت خواستم با دست یا پاهات برج رو خراب کنی خیلی هیجان  داشتی هر بار که با تلاش اونا رو مینداختی برا خودت دست میزدی   اونقده بهت خوش گذشت که حاضر نبودی پایین بیای 

 حالا  هم وقتی سوار تاب که نباشی هر بار که خودت بلوک هارو روی هم میزاری که هیچ ولی هر بار من روی هم می  چینمشون  بدو میای خرابشون می کنی کلی ازین کارت کیف می کنی

smiley

عاشق این خنده هاتم  الهی همیشه خندون باشی

اینجا چراغا رو خاموش کردی عاشق کلید و پریز شدی مدام باید بغلت کنم تا چراغا رو خاموش و روشن کنی حالا خود کفا شدی جعبه چوبی دستمال کاغذی یا پشتی رو میزاری و دستت رو به کلید و پریز میرسونی سیم برق همزن رو میکشی به سمت پریز و میگی ایییییی یعنی بزن به برق

 آخه مامانی خطر داره  تورو چه به اینکارا مهندس کوچولوی من

24

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان سویل و اراز
25 آذر 92 1:22
افرین به شاه پسر باهوش شما وروجکها چه کارها که نمیکنید تیس تیس تخم بلدرچین نوش جانت عزیزم
مامان مریم
پاسخ
مرسی شهره جون از حضورت این وروجکا یه کارایی می کنن که آدم حیرت زده می مونه
خاله الهام
25 آذر 92 2:52
خاله فدای اون خنده هات بشه قربونت برم که اینقده باهوشی ( به خاله الهامش رفته)
مامان مریم
پاسخ
خدا نکنه عزیزم شک ندارم که هوشش ارثی بوده خودشما هم که از خودم به ارث بردی
خاله الهام
25 آذر 92 2:58
اینو واقعا درست نوشتی،من که هر وقت یاسی رو میسبارم به مهسا خیالم واقعا راحته راحته. ماشالله به مهسا جونم بوووووس
مامان مریم
پاسخ
ممنون الهام جونم چه سعادتی بعد از مدتها کامنت گذاشتی خواهر گلی یاسی جونم رو هوارتا ببوس مهری بر صحت ادعای ما
مامان دنی جون
26 آذر 92 1:11
همه چیزات قشنگن (قهر کردنت ناز کردنت تخم بلدرچین خوردنت گوشت بشه به تنت)
مامان مریم
پاسخ
میسی زن عموجونم دنی جونو حسابی بچلونش
parastoo
27 آذر 92 0:08
خدا حفظش کنه
مامان مریم
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان سویل و اراز
30 آذر 92 13:54
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد. عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری ♥ یلدایتان مبارکباد
مامان مریم
پاسخ
ممنون یلدای شما هم مبارک باشه
مامان دنی جون
30 آذر 92 16:43
گلی گلی یلدا مبارکککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک میسی یلداتون مبالک زن عموجونم