معین جون در پارک
یه روز جمعه به هر کی زنگ میزدیم تا برای تفریح دسته جمعی ناهار رو ببریم بیرون یا نبودن و یا کارداشتن و نمی تونستن بیان این شد که تصمیم گرفتیم ناهار رو خونه بخوریم و بعد از ناهار بریم پارک خانواده عصرانه و چای با خودمون بردیم رفتیم. هوا عالی بود معین جون کلی بازی کرد آزادانه هر طرف که می خواست میرفت ماهم بدنبالش مهسا جون هم اولش خوشش نیومد چون هیچکی باهامون نبود ولی وقتی با بابا جونش فوتبال بازی کرد یکم حال و هواش بهتر شد
فدای طوطی قشنگم بشم من ایشاله همیشه دلت سبز و لبت خندون باشه
بعد رفتیم سراغ حوض اردکا بهشون بیسکویت دادیم معین جون مدام می خواست بره بگیردشون
هر کاری می کردیم معین جون رو روی تاب وسرسره بزاریم اصلا خوشش نمیومد وجیغ میزد می خواست راه بره و دنبال گربه ها بکنه این طوطی کوچولوی مامان
اینجا هم مجسمه ورودی پارک هستش وقتی قندکم (معین جون) تو دلم بود هروقت میومدیم پارک مهسا جون می گفت این پرنده ها مثل خانواده ما هستن اون بزرگه بابا،بعد مامان ومهسا واینی که توی تخمِ و هنوز بدنیا نیومده معین جونه و
حالا هم این معین جون یه ساله با خانوادش (همرنگشون شده) خخخخخخخخخ
اینم چندتا عکس از طوطی قشنگم توی آرایشگاه خاله فاطمه جونش
پسرم بدون اینکه بد اخلاقی بکنه آروم نشست واجازه داد خاله جونش موهاش رو کوتاه کنه آخه گل پسرم می خواست بره عروسی خاله سمیرا( دختر خاله باباجونش)
این دومین دفعه س که خاله جون موهات رو کوتاه میکنه دفعه قبل یه هفته قبل از جشن عقد مینا جون دختر دائی گلم بود. البته یکی ،دوبار قبل باباجونت خودش موهاتو کوتاه کرد
مامانی فدای اون نگاهت ،مبارک باشه خوش تیپ ایشاله برای دامادیت بری آرایشگاه