تعطیلات تابستان
دوست جونیای خوشملم بلاخره امتحانات آبجی خانم تمام شد و تعطیلات شروع شدهورررررررررا هوررررررررا
دیگه حوصله ام سر نمیره می تونم با آجی حسابی بازی کنم آخ جون
طفلی من و مامان جون تو این مدت همش توخونه مونده بودیم
نه اینکه خواهر جونم درس داشت نه مهمونی ،نه پارکی.
ولی در عوض عصر روز شنبه که آخرین امتحان آجی بود مهمون
داشتیم زن عمو راضیه و مامان بزرگ و محیا جون یا همون ماهی
کوچولو ی خودمون بودن من وماهی کوچولو همه چیز رو بهم
ریختیم اخرشب هم به همراه باباجونم مامان بزرگ و زن عمو رو رسوندیم
فردا شب هم رفتیم خونه دایی مسعود پوریا جون هم همزمان با
اجی امتحاناتش تمام شده بود اونجاقرارگذاشته شد دوشنبه شب
بریم پارک
دیشب هم دایی مسعود و خاله اعظم و عمو احمد و مامان بزرگ
و زن عمو راضیه خلاصه همه رفتیم سرزمین خورشید خیلی خوش
گذشت اینم چند عکس ازمن ومحیا تو سرزمین خورشید
اینم پوریا( پسر دایی مسعود جون)ومحیا (دختر عمو مصطفی جون)