محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات لوبیا و خواهرش

دندان پزشکی

1391/9/14 18:39
نویسنده : مامان مریم
413 بازدید
اشتراک گذاری

پسمل گلم برای اولین بار 2ساعتی تنهایی رفتی خونه مامان بزرگ (مامانم)اخه می خواستم برم دندانپزشک تازگیا دندونم اذیتم می کنه راستشو بخوای خیلی میترسم اخه تا حالا دندونام خراب نشده بودن  اصلاٌ نمی دونستم دندون درد چیه ؟

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤از وقتی اومدی توی دلم از شیرولبنیات  بدم میومد ودر عوض شیرینی وآدامس می خوردم واسه همین دندونم خیلی زود خراب شد منم هیچ اقدامی نکردم اخه میترسیدم برات ضرر داشته باشه ولی حالا با مشورت دکتر مطمئن شدم برات ضرری نداره Smiley

عزیزم این 2ساعت همش استرس داشتم نکنه بی قراری کنی هرچند میدونستم مامان گلی من خیلی خوب مراقبته ولی چی کارکنم این نگرانی مادرانه س همش از محمد رضا می خواستم  به مامانم تلفن کنه وحالتو بپرسه

راستی منم بجز امپول بی حسی هیچ دردی حس نکردم همه چیز بخوبی گذشت ولی وقتی برگشتم وخواستم شیرت بدم اصلاً تمایلی به خوردن  نداشتی انگار طعم شیر عوض شده بود بزور کمی خوردی ولی تا شب بی قراری می کردی منم تامی تونستم مایعات خوردم تا اثر امپول رو ببره خوشبختانه اخر شب دیگه با ارامش شیرت رو خوردی وخوابیدی   یکی  دو جلسه دیگه هم باید برم ولی این دفعه بدون استرس  نه دیگه امپولی هست ونه داروئی     دوست دارم جان مادر نفسسسسسسسسسسسسسسسسم

کارت های تولد دیدنی (11 عکس)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان آراد(خاطره)
14 آذر 91 20:02
سلام...امیدوارم که حالتون خوب باشه... آراد در مسابقه نی نی فشن شرکت کرده...خوشحالمون میکنین اگه به لینک وبلاگی که پایین براتون میزارم برین و برامون که کدمون 007 هستش رای بدین...هر وبلاگ میتونه به دو نفر رای بده... http://ninimod.niniweblog.com/post20.php
شیما جون
15 آذر 91 16:59
سلام عزیزم منم به درد تو گرفتار شدم ولی هنوز فرصت نکردم برم دکتر قبل از بارداری دندونهای خیلی سالمی داشتم ولی حالا دیگه مثل قبل نیستن امیدوارم هر چه زودتر دندونهامون درست شن و بتونیم اینجوری بخندیم