تعطیلات 93
مامانی روزشنبه 2فروردین ناهار وبردیم جنگلبانی همه بودن حدود60نفری بودیم خیلی خوش گذشت قندعسلم تو هم کلی بازی کردی
اینم لباسایی که از آبادان برات گرفتم خیلی بهت میاد رونالدوی کوچولو مبارکت باشه
معین جون دست نیایش جون دختر خاله فروغ رو گرفته ومی خوان باهم فوتبال بازی کنن
ومابقی عکسا در ادامه مطلب
پنج شنبه وجمعه5و6فروردین همگی (عمه وخاله ودایی وعمو و.....)رفتیم شهیون ما پنجشنبه بعداز ناهار رفتیم وتوی مدرسه مستقر شدیم بعد از شام داشتیم ظرفا رو تمیز می کردیم که دیدم همسری شازده پسر روبغل کرده داره میاد کنار آب وقتی دیدمش دلم کباب پشت لب وبینی وپیشونیش زخمی شده بود
همسری تعریف کرد که معین رونالدو می خواسته توپ رو شوت کنه تعادلش بهم خورده و روی توپ قل خورده صورت خوشکل پسرم روی زمین سابیده شده الهی مامان برات بمیره فردا صبح بینی و لبت باد کرده بود از ترس این دوباره برات اتفاقی نیوفته من و بابایی و آجی مهربونت چشم ازت برنمی داشتیم شب توی مدرسه خوابیدیم البته تا نزدیکای صبح بیدار بودیم حدودای ساعت 4خوابیدیم وبعداز صبحانه رفتیم تو دل طبیعت
بعداز ناهار جونا جمع شدیم آبشار رسیدیم خیلی قشنگ بود ارتفاعش حدود 1/5تا 2متر بود اینم عکسایی از طبیعت که دخملی گرفت
روز ٨ فروردین همراه عمو جهانگیر و دایی و...رفتیم قدمگاه امیرالمومنین در جاده میانه اینم عکسا
معین جون در حال نون دادن به ماهی ها که توی دریاچه مصنوعی در همون نزدیکی
الهی دردت بجونم هنوز زخم پشت لبت کاملا خوب نشده
وغروب خورشید که باهنر مهسا جون بتصویر کشیده شده
سیزده بدر هم که همش بارندگی بود از اوایل صبح بارون بارید تا خود شب ما هم رفتیم تو استادیوم ورزشی سیزده رو بدر کردیم کلی هم بچه ها والیبال و فوتبال و پینگ پنگ و...خلاصه هر کی به ورزش مورد علاقه پرداخت ما هم تا بارون کم میشد فوری از سالن میرفتیم بیرون و عکس مینداختیم
ودخمل گلم نفس مامان مهسا خانم که بزودی وارد ١٤سالگی میشه
من ومعین جون