محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات لوبیا و خواهرش

10ماهگیت مبارک

1392/6/8 10:17
نویسنده : مامان مریم
532 بازدید
اشتراک گذاری

 

مبارک مبارک وارد یازدهمین ماه تولدت شدی پرنده کوچولو

 اینروزا طوطی  مامانی برای خودش مردی شده کارای آدم

بزرگارو تقلید میکنه

میز تلویزیون که شده پاتوق این پرنده کوچولو به هیچکی هم

 اجازه نمیده یه سری به اونجا بزنه تنها جایی که میتونم با

آرامش بهش غذا بدم همین جاست

 

طوطی کوچولو عاشق کتاب خوندنه ..

 

والبته پاره کردن کتاب ...هههه خخخخخ

 

 از بس کتاب خوندی در همون حال خوابت گرفت

خیلی دوست داری دستت رو بگیریم وتاتی کنیودر عین تاتی کردن

توپ رو با پاهای کوچولوت شوت کنی  ولی زود خسته میشی

جدیدا وقتی از بغل کردنت خسته میشم می برمت تو حیاط و تو هم از

خداخواسته دستت رو به کالسکه ت میگیری و هل میدی و تاتی تاتی

 قدم برمیداری

وقتی چیزی از زمین دهنت میزاری  بزور دهنت رو باز نمی کنم همین که بگم بده بمن از تو دهنت تف میکنی و بیرونش میاری  (دیدی گفتم پسرم باهوشه هههه)

اگه چیزی دستش بگیره کافیه ازش بخوایم که بهمون بده با کمال سخاوت اونو بهمون میده  قربون پسر سخاوتمندم برم من

خیلی عالی صدا هارو تقلید میکنی وقتی حرف میزنیم برخی از کلمات رو تکرار میکنی البته بروش خودت آهنگ کلمات رو میگی اونقدر خوب میگی که همه متوجه میشیم

وقتی میگم معین جون آجی رفت یا کجاست اطراف رو نگاه میکنی همین که

 اونو ندیدی لبات رو آویزون میکنی میگی هووو

پکیج صد آفرین رو خیلی دوست داری همش میخوای خودت دستت بگیری و نگاهشون بکنی البته گاهی هم مچاله میکنی ولی زود ازت میگیرم و تو هم با جیغ اعتراض میکنی که چرا نمیزارم مطالعه کنی .شکل مربوط به لب و دندون و دست رو خوب میشناسی بهت میگم دندون و لب کجاست خم میشی و میخوای پکیج رو از زیر میز بیرون بیاری و نشونم بدی

همیشه باید کنترل تلویزیون رو از توی اسباب بازی هات پیدا کنیم هر جابری هر دو کنترل رو عین اسکیت بجای پاتو دستات میگری و دٍبرو که رفتی.

در ضمن  کابینت و ظرفای توش از دست فسقل مامان در امان نیست چند روزیه که با طناب می بندمشون آخه همش سراغ سطل زباله وسیب زمینی وپیاز ها میری

دو روز پیش هم یه بشقاب رو شکستی از هول اینکه خودت رو زخمی نکنی انداختمش تو زباله ها وعکس از خرابکاریت نگرفتم.

وقتی دیدی بابات سرش رو رو بالش گذاشته ودراز کشیده تو هم سریع میری پیشش و سرت رو روی دست یا سینه بابات میزاری و مثلا میخوابی خیلی از این مدل خوابیدنت خوشم میاد ولی حیف که هنوز نتونستم ازین لحظه عکس بگیرم

دیگه چیزی یادم نمیاد تا پست بعدی بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
21 مرداد 92 18:35
مبااااااااااااااارکــــــــــــــــــــــــــــه... ایشالا 10000000000 ساله بشی نفسم


مرسی خاله جون بوس برای آرشان جونم
مامان محیا جون
21 مرداد 92 23:22
جیگر طلا موهات هم مثل طوطی شده 10 ماهگیت هم مبارک از همین جا یه ماچ محکمت میکنم


میی زن عمو جونمکاش زودتر بیاین دلمون براتون تنگ شده
هستی وهیربد
22 مرداد 92 13:43
واییییییییی عزیزدلم طوطی کوچولوی باهوش قربونت برم بااین شیرین کاریات 11 ماهگیتم مبارک باشه دیگه داری کم کم مرد میشی ممنون بابت عکسای خوشگلی که گذاشتید دستتون درد نکنه باهیربد نگاه کردیم کلی کیف کردیم محمد معین جون کلی میبوسیمت


ممنون گلم هیربدجونی رو می بوسم
مامان امیررضا
23 مرداد 92 2:01
10 ماهگیت مبارک طوطی کوچولو
مامان ساجده
23 مرداد 92 22:52
ده ماهكيت مبارك عششششششقم
مامان سويل و اراز
26 مرداد 92 9:47
سام واااااااااي خدا اين كارا چقدر برام اشناست اين ميز تلويزيونو و پاره كردن كتاب و .... بخورمت من هلو
مامان محمدپارسا
28 مرداد 92 11:27
10ماهگیت مبارک پسر کوچولوی عشق کتاب افرین که دست تو دست مامانی توپ بازی میکنی لینکتون میکنیم بوووووووس