زنبوری و قور قوری خانم
سلام نی نی های خوشمل ومامانای مهربون اومدم براتون بگم من از چی خوشم میاد
مامانم خیلی شعر بلده و همش برام می خونه و منم حرکات موزون انجام میدم تازگیا یاد گرفتم دستام رو بالا میبرم و تاب میدم تا مامانم تشویق بیشه و بیشتر برام بخونه اولین شعری که عاشقشم و در هر حالتی که باشم عکس العمل نشون میدم اینه :
ای زنبور طلائی نیش میزنی بلائی
پاشو پاشو بهاره گل واشده دوباره
کندو داری تو صحرا سر میزنی به هرجا
پاشو پاشو بهاره گل واشده دوباره
ای زنبور طلائی نیش میزنی بلائی
پاشو پاشو بهاره عسل بساز دوباره
یه شعردیگه ای که دوسش دارم قور قوری خانمه
تازه عروسکش رو هم عمه جون به خواهرجونم داده بود اونم دادش به من منم برای قدر دانی از آجی گلم همش چشمای قور قوری رو میخورم
قور قوری خانم توی آب
شنا می کرد تو مرداب
چی بود تنش ؟
پیرهن سبز خال خالی
قور قور قور
آواز می خوند با خوشحالی
پارو میزد یواش یواش
برگ بزرگی زیرپاش
قایق اون برنگ پیرهنش بود
گرد و قشنگ انگار که دامنش بود