محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه سن داره

خاطرات لوبیا و خواهرش

رفتن به لیوس

1392/1/17 23:07
نویسنده : مامان مریم
1,625 بازدید
اشتراک گذاری

روز هفتم نوروز بود پسر خاله بابایی (اقا حمزه)کلید مدرسه ای که در روستای لیوس بود

گرفت و همگی راهی روستا شدیم عمو امیر و عمو احمد و دایی مسعود و عزیزجون و عموی بابات جلوتر راهی شدند

ما هم همراه خاله اعظم ودخترای گلش به دنبال اونها راهی شدیم اینم عکس روستای لیوس که

خونه ها رو از سنگ ساخته اند و بسیار زیبا در دامنه کوه استتار شده است

ماجرا در ادامه مطلب حتما بخوانید

                 پسر گلم نزدیکای روستا بودیم که بخاطر بی دقتی

عموی بابایی ماشینشون از جاده خارج شد خدا خیلی بهمون رحم کرد همه سالم بودن ولی متاسفانه

زن عموی بابایی دستش شکست مجبور شدن با ماشین عموامیر برگردند حالا بماند که چقدر ترسیدیم 

وبا چه دردسری ماشین رو به مدرسه بردیم ،همه پکر بودیم تا اینکه شب عمو امیر اینا برگشتند .

گفتند که باید تو دست زن عمو پلاتین بزارند همه ناراحت بودیم ولی باز جای شکرش باقی بود.

 چون می تونست با این تصادف مشکل بیشتری پیش بیاد .اینم عکس ماشینی که دچار سانحه شد.

عموی بابات با اینکه ناراحت زنش بود ما رو دلداری میداد وباهامون شوخی میکرد تا

 بهمون خوش بگذره و از ناراحتی در بیایم کلی هم سربسر بچه ها گذاشت

فردای صبح زود عمو ی بابات وعمو امیرت وزن عموت رفتن بیمارستان دنبال کارای عمل زن عمو فاطمه 

ما هم با خاله ها و دختر خاله ها رفتیم باغ انار که یه چشمه از کنارش رد میشد خیلی قشنگ بود

کلی عکس گرفتیم جای زیبایی بود عکسای زیبایی هم شد

 بعداز ناهار هم برگشتیم غروب همان روز رفتیم عیادت زن عمو شکر خدا عملش هم خوب بوده

حالا بهتره بادیدن این عکسا دلتون رو شاد کنید

این عکس رو دختر گلم از باباش گرفت منم همش به محمد رضا غر میزدم که بیاد بالا اخه این درخت بصورت

افقی بالای دره سبز شده بودشوهر نترس منم اصرار داشت که اینطوری عکس بندازه

 

اینم درخت بادام کوهیه که تواین منطقه سبز میشه یه ماه دیگه فصلشه فقط خاص شهر دزفوله خیلی هم خوشمزه س

اینم درخت کنار یا همون سدر ه که بازم خاص شهرمونه الان فصلشه میوه ش هم شیرین وخوشمزه س

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

لطیفه و طنز
14 فروردین 92 18:42
هروز با جدیدترین و خنده دار ترین جوک ها پذیرای حضور گرم شما هستیم ...
مامان هستی وهیربد
15 فروردین 92 16:07
وای خیلی واسه زن عمو ناراحت شدم امید وارم زود خوب بشن بوسسسسسسس
مائده(نی نی بوس)
19 فروردین 92 14:36
واااااای چقدر خدا رحم کرد.خداروشکر که بخیر گذشت


واقعا بخیر گذشت
پوريا وعلي ومجتبي
20 فروردین 92 18:11
هي واي من