چهار ماهگی
دوستای گلم ببخشید که بهتون سرنزدم وهمچنین پسر گلم معذرت
می خوام این روزا لب تاب مشکل پیدا کرده ونمی تونم وارد هیچ وبی
بشم فقط و فقط می تونم میز کار رو باز کنم واسه همین نتونستم
عکس یا مطلب جدید بزارم
پسر خوشملم این روزا خیلی سر وصدا می کنی خوشحال باشی یا
ناراحت جیغ میکشی
با دهنت کلی حباب درست میکنی اونقدر که آب از لب ولوچه ت راه
میافته مجبورم می کنی برای اینکه لباست خیس نشه همیشه
پیشبند برات بزارم
بشدت قلقلکی هم هست کافیه دستم به زیر بغلت یا زیر گلوت بخوره
کلی باصدای بلند میخندی اینقدر قشنگ می خندی که محال کسی
صدات رو بشنوه و خندش نگیره
الهی مامان قربون خندهات بشه
راستی یه کوچولو هم شکمو شدی هرچی دستمون ببینی دستت
رو دراز می کنی تا بگیریش و توی دهنت بزاری .هر وقت کنار سفره
میشینیم حتما باید یه تیکه نون بدم دستت تا مزه مزه ش بکنی
و اجازه بدی منم غذا بخورم
راستی وقتی می برمت حموم لبه ی وان رو محکم میگیری انگار
میترسی سُر بخوری .در حالی که لبه ی وان رو گرفتی باپاهت بازی
می کنی کلی برا ی خودت آبتنی می کنی منِ مامان هم یه دل سیر
نگات میکنم وخستگی از تنم در میره
درضمن وقتی روی پاهام می خوبونمت اسرار داری که بشینی و عاشق
اینی که باهات حرف بزنیم
فدای اون قیافه ی همیشه متعجبت برم
راستی این بار که رفتیم مرکز بهداشت
قدت 63شده بود و وزنت 7200همه چی خوب بود
واکسنت رو که زدی یه کوچولو گریه کردی زود اروم شدی
وتا ظهر راحت خوابیدی ولی وقتی بیدارشدی تا میتونستی
گریه کردی
خوب شد که مامان بزرگ اومد پیشمون
وگرنه نمی دونستم تنهایی چیکار کنم از بس که هولم کردی
اون روز تاشب اذیت بودی
کاش زودتر بزرگ بشی و این واکسنا تموم بشن
الهی دورت بگردم