محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

خاطرات لوبیا و خواهرش

ماجرای ببری(1)

1391/12/2 15:11
نویسنده : مامان مریم
507 بازدید
اشتراک گذاری

 

                          pooh040.gif

وقتی محمد معین عاشق ببری شد

داستان از این قراره که:این استیکر درست بالای تخت آقا معین

کوچولو نصب شده من (مامان)از وقتی که آقا معین یه ماهه شد

ببری رو بهش معرفی کردم pooh118.gifاز همون موقع هر روز یکی دوبار

 باهاش خوش وبش می کردیم از چند روز پیش وقتی که گل پسری

سه ماهش تموم شد متوجه شدم که هر وقت اسم ببری رو میارم

آقا معین بالای تختش رو نگاه می کنه (دقیقا عکس ببری)pooh117.gif

ظهر ماجرا رو برای محمد رضا (بابایی) تعریف کردم ولی باورش

نشد تا اینکه خودش امتحان کرد قبول کرد ولی راستشو بخوای

باورش نشده بود pooh116.gif

غروب وقتی اومد خونه دوباره امتحان کرد (معین  را روبروی خودم

طوری نگه داشتم که ببری سمت راستش بود )هر بار که

می گفتم :ببری کجاست؟سوال      

سرش رو می چرخوند ومستقیما ببری رو نگاه می کرد این دفعه بود

که بابایی به هوش سرشار پسملمون پی برد

                                   clippoohgang388.gif       

قربون اون هوشت برم دانشمند کوچولو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ساجده
8 بهمن 91 0:43
سلام عزیزم ممنون که به وب ما اومدید منم با افتخار شما رو لینک کردم