محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

خاطرات لوبیا و خواهرش

مسافرت

1393/5/14 19:25
نویسنده : مامان مریم
1,156 بازدید
اشتراک گذاری

بیب بیب بیب بیب برید کنار ما اومدیم

ما برگشتیم  باکلی  خاطره

تو تعطیلات عید فطر قراربود بریم مسافرت که دو روز بتاخیر افتاد و روز پنج شنبه راهی یه مسافرت کوتاه شدیم  انیس دختر خاله جونم باهامون همراه شد دایی اینا هم قرار بودباهامون بیان ولی نشد که بیان دیگهغمگین

صبح روز پنج شنبه 5نفری راهی همدان شدیم واسه صبحونه توی راه موندیم  اینجا  بیشتر از همه مون معین جون کیف کرد تند تند سنگ برمیداشت توی آب مینداخت شیطونک مامانی عاشق آب وآب بازیه

شاهدی بر ادعا

 

تو مسافرت کافی بود یه حوض ویه چشمه ی آب ببینه چنان ذوق می کرد گل پسری که حیف مون میومد پاشو تو اب نزاره

اینجا هم پارک اشترینان هستش

 

 تو مسیر رفتن به گنج نامه بودیم که  به یه دریاچه مصنوعی  که در کنارش تجهیزات نظامی به نمایش در آورده بودن  رسیدیم ازش دیدن کردیم خیلی جالب بود شب هم قراربود رقص آب موزیکال داشته باشن که حیف شد نتونستیم ببینیم

قند عسل مامان مگه از دیدن هواپیما وهلی کوپتر و... دل می کند  با گریه سوار ماشینش کردیم

اصلا فکر نمی کردم این همه خصلتهای پسرونه ش قوی باشه آخه معمولا پسرایی که یه خواهر بزرگتر دارن یه کم خصلتهاشون ملایم تر وتا حدودی خصلت های دخترونه هم پیدا میکنن ولی معین جون من  از همون نوزادی عاشق توپ وماشین سواری وانواع ماشین بخصوص کامیون و... داشت  درست زمانی که چهار دست وپا می رفت کنترل های  تی وی و رسیور رو میگرفت وهن هن صدا می کرد مثلا ماشین بازی می کنه خخخخخ

اینجاهم که کاملا مشخص در کنار باباطاهر

باباطاهر ،معین جون وحباب ساز

هرچی صداش می کردیم بلکه به دوربین نگاه کنه اصلا و ابدا تا مایع حباب سازش تموم شد

انموقع بود تونستیم یه عکس درست وحسابی بندازیم

تو میدون بابا طاهر که بودیم سوار درشکه شدیم معین جون ذوق کرده بود و می گفت ابس ابس پیکو پیکو الهی فداش بشم همون اطراف که بودیم تا صدای درشکه رو می شنید با گریه می گفت ابس پیکو پیکو یعنی دوباره بریم درشکه سواری

گردنه اسد آباد

 تو این گرما و رود آب عشق می کرد پسرم

 

 بعد از کرمانشاه وبیستون ودیدن طاقبستان و...رفتیم پاوه و نوسود وبلاخره در نزدیکی پاوه از یه غار دیدن کردیم که معروف بود به غار حسین

این غار در روستا توسط مردی معلول کنده شده بود خیلی جالب وزیبا بود که مردی با وجود نداشتن یک پا  و فقط با تنها یک تیشه این غار رو در دل کوه کنده که   19سال طول کشیده انصافا خیلی جالب بود درست مثل یک خونه دو خوابه وهال وپذیرایی وحمام وآشپزخونه که نوردهی  طبیعی داشت وتهویه هوا هم درش رعایت شده بود

ولی حیف که کمتر کسایی ازش خبر دارن حسین آقا الان در حدود 60-70سال سن داره وتنها اونجا زندگی میکنه در پایین این غار یا همون خونه  یه باغ کوچیک انگور وپسته کوهی بود که منظره رو زیباتر میکرد اینم چندتایی عکس که میشد برای دوستان بزارم

واینم سازنده این اثر( غار حسین)

 

 

 

 زود میام همه عکسا رو شرح میدم

بای عسلم

 

پسندها (6)

نظرات (7)

مامـــ♥ـــــان مهتــــ❤ـــــاب
18 مرداد 93 1:49
آخه شماها کجااااییـــــــــــــــــــن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان مریم
پاسخ
همین جا عزیزم دلم براتون تنگ شده نمیدونم چطوری شبم روز وروزم شب میشه معین جون خیلی کم می خوابه وهروقت بیداره بهیچ عنوان بهیچ عنوان نمی تونم پای لب تاب بشینم جالب اینجاست که گوشی رو هم بهم نمیده مدام تو دستشه کلی باهاش بازی می کنه یه مدته می خوام براش تبلت بگیرم بلکه دست از سر گوشی ولب تاب برداره ولی می ترسم بهش وابسته بشه چشاش ضعیف بشه وکلی نگرانی دیگه
هستیئ و هیربد
19 مرداد 93 12:52
همیشه به تفریح و خوشگذرونی ....شاد باشین ازطرفم محمد معین جونوکنین
مامان مریم
پاسخ
ممنون میسی عدیدم هوارتا بوس واسه هیربد جون
مامان آندیا
3 شهریور 93 8:14
سلام عزیزم به همدان خوش اومدی امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه
مامان مریم
پاسخ
سلام ممنون که بهمون سر زدیالبته خیلی خوش گذشت هم مردم مهمون نوازی داره هم خوش اب وهواست ما که لذت بردیم
آقايون و خانوماي شيك پوش
6 شهریور 93 21:54
فروشگاه اينترنتي مارال ، عرضه كننده انواع شال و كلاه و عروسك و ست آتليه و ..... بافتني ارزان و شيك و مدرن . از فروشگاه اينترنتي مارال ديدن نماييد : http://redheart.hamvar.ir
مامان آیهان
25 شهریور 93 15:34
عزیزم همیشه به گردش وتفریح
مامان آیهان
17 مهر 93 10:01
سلام مامان مریم کجایی بیا دلمون واست تنگ شده . معین جونم چیزی تا تولدت نمونده عزیزم.تولدتوپیشاپیش تبریک میگم
مامان آرمیتا
20 مهر 93 8:23
الهی جاده زندگیت هموار آسمان چشمانت صاف و دریای دلت همیشه آرام و زلال باشد و هیچ وقت از دنیا خسته نباشی . . . تولدت مبارک