تولدت مبارک
دخترم عزیزم تولدت مبارک ٤اردیبهشت ٨٠اولین روزی بود که حس مادری رو درک کردم ساعت ٤و٥دقیقه عصر بود که فرشته کوچولوم زمینی شد و من مادر شدم هیچ لحظه ای زیبا تر از اون لحظه نبود وحالا 13سال از اون روز زیبا می گذره و هر روزم با وجود تو ست که حس مادری برام زیباتر از پیش میشه دوست دارم فرشته ی قشنگم
روز پنجشنبه به مناسبت تولد دختر گلم شام رفتیم رستوران قراربود عمومصطفی وخانمش ومحیا جون بیان ولی براشون مهمون اومد و ما با مامان بزرگت ٥ نفری راهی رستوران شدیم جای خیلی باصفایی بود وکاملا سنتی ساخته شده بود شلوغ بود نتونستیم عکسای زیبایی بندازیم غذاش هم عالی بود شام جوجه وکباب مخصوص سفارش دادیم
اینم چندتا عکس
اینم شاهزاده ی سوار بر اسب سفید درپی پرنسس
جمعه سالگرد بابا حاجی پدر خودم بود که18سال پیش از بین ما رفت مهمون خدا ی مهربون شد(لطفا برای آمرزش همه رفتگان یه فاتحه و یه صلوات بفرستین )و مثل هر سال همه جمع شدیم خونه مامان جونم و شام اونجا بودیم آخر شب بچه ها من و مهسا جون رو سوپرایز کردن و براش یه جشن کوچولو گرفتن همسری هم برای همه بستنی گرفت دخملی چندتا کتاب وپول هدیه گرفت فردای اون روزهم عزیزجون و زنعمو راضیه دوتا تی شرت خوشجل هدیه آوردن دست همه شون درد نکنه شب قشنگی برای دخملی ساختن
دخترم ماه من زیبای من تولدت مبارک