معین جون در روزهای پایانی سال 92
بعد یکی دو هفته هوای شدیدا سرد بهمن ماه هوا خیلی خوب شد بطوری که خونه تکونی رو رها کردیم و رفتیم سردشت با اینکه خونه کلی کار داشتم بخاطر شما خواهر و برادر و البته خودمون که توی این مدت بخاطر سرمای واقعا شدید تو خونه زندونی شده بودیم راهی گشت وگذار شدیم همسری طبق معمول آتیش رو برقرار کرد و شروع به سیخ زدن جوجه ها کرد خیلی خوش گذشت اینم عکسها در ضمن دایی مسعود هم اومدن دنبالمون پسمل قشنگم کلی با پوریا و علی جون توپ بازی کردی
برای خرید عید هرباری که باخودم می بردمت خرید بادیدن توپ توی مغازه ها چنان هیجان زده
می شدی وجیغ میزدی که دلم نمیومد برات توپ نگیرم این توپ رو هم روز قبل از گردش برات گرفتم
توی این مدت سه تا توپ برات گرفتم البته به اسم تو و بکام بزرگترها وقتی بیرون میرفتیم همش
توپ رو ازت میگرفتن و خودشون فوتبال بازی میکردن امان از دست بابا و پسر دائی ها
با بیلچه هم کلی خاک بازی کردی