محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات لوبیا و خواهرش

اولین برف

1392/11/28 11:32
نویسنده : مامان مریم
898 بازدید
اشتراک گذاری

totalgifs.com boneco-de-neve gif gif 29.gif

سلام ترگلکم ورگلکم  نازنینم گل پسرکم اینروزا شیطنتات روز افزون شده شیرینکاریات صد چندان شده

جمعه11بهمن  گفته بودم که می خوایم بریم آبادان  همه آماده حرکت بودیم ولی همش نه میومد توی رفتنمون این شد که آبادان رفتن کنسل شد ولی مامانی موفق شد بعد از دو هفته بلاخره حوله حمام گل پسری رو بدوزم اینم عکسش

 

ایشاله مبارکت باشه  قندکم

و جمعه 18بهمن راهی خرم آباد شدیم تا شاید بتونیم یه کوچولو برف بازی کنیم ما که اینجا از نعمت برف بازی بی بهره ایم  .با خودمون گفتیم اینجا که برف نمیاد پس ما بریم دنبال برف خخخخخخخخخخ

جریان اینطوری شد که صبح جمعه بعداز خوردن صبحانه همسری یهو  گفت بریم خرم آباد من ومهسا جون هاج و واج بهم نگاه کردیم نمی دونستیم موافقت کنیم یا نه . خیاطی داشتم و باید پالتو و دامن دخملی رو درست می کردم وهم  نوبت آرایشگاه داشتم مهسا جون هم طبق معمول درس داشت از طرفی دلمون برای دیدن برف لک زده بود

:گفتم تنهایی ؟ کی بریم کی برگردیم ؟ در عرض نیم ساعت تصمیم گرفته شد منم نوبت آرایشگاه رو به بعد از برگشتن موکول کردم و مثل برق و باد وسایل رو جمع کردیم همسری هم به دایی مسعود خبر داد و به دوست مشترکشون آقا مرتضی در نهایت دایی منصرف شدن و ما با خانواده آقا مرتضی راهی خرم آباد شدیم این سفر کوتاه علاوه بر برف بازی یه مزیت دیگه داشت اونم این که با همسر و دختر گل آقا مرتضی  (مبینا جون) اشنا شدیم

ترگلکم ورگلکم اینجا داری کامیون توی جاده رو نشون میدی همین که کامیون میدیدی با خوشحالی نشونمون میدادی

 

توی راه کنار یه چشمه زدیم کنار ناهار رو خوردیم یکم بچه ها بازی کردن بعد راهی شدیم رفتیم روستای داد آباد خیلی باصفا بود کلی برف بازی کردیم

عالی بود از دیدن برف چنان ذوق کرده شده بودی که نزاشتی کفشت رو پات کنم ویا دستکش رو دستت کنم مهسا جون رو که میدیدی داره بازی میکنه بیشتر هیجان داشتی جیغ وداد راه انداخته بودی که منو بزارین زمین   خخخخخخ بابا جونت یه لحظه گذاشتت روی برف تا آروم بشی بعد من سریع کفشت رو پات کردم ولی اصلا دست کشات رو دستت نمیزاشتی همین که دستت میکردم سریع درشون میوردی وپرتشون میکردی خخخخخخخخخخخخخ

 

الهی قربون ذوق کردنت برم

اینجا هم که مشخصه بیلچه بدست داری اثر هنری من وخواهرت رو از بین میبری

با چه لذتی خرابکاری میکنی خخخخخخخخخخخخ

تا درستش می کردیم دوباره میزدی داغونش میکردی

 

خیلی خیلی خوش گذشت یه نیم ساعتی که گذشت دیگه گریه ت در اومد سریع بردمت توی ماشین و بابایی بخاری رو زد دستات یخ کرده بود دستت رو گرفتم جلوی دهنم و ها میکردم تا زود گرم بشه دیدم اون دستت رو بردی جلوی دهنت شروع کردی به ها کردن  وای که چه کیفی کردم از این همه هوش وذکاوت و استعداد

محمدرضای عزیزم ممنونتیم که  یه روز خوب و زیبا برامون ساختی

 

totalgifs.com love gif gif novo20.gif

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

هستی وهیربد
28 بهمن 92 15:24
وایییییییییییییی خوشبحالتون کلی برف بازی کردین کلی خشگذروندین مشهد که یه کوچولو برف اومد فقط خیلی سرد شد ماشالله محمد جون چه قد ناز شده بوسای محکمش کنین از طرفمن
مامان مریم
پاسخ
اره عزیزم خیلی خیلی خوش گذشت مرسی از طرف ما هم هیربد جون رو ببوسین و حسابی بچلونیدش
mamane shirinkhanom
28 بهمن 92 16:13
akheeyy che keifi karde to barf in gol pesar
مامان دنی جون
1 اسفند 92 23:24
قربونت بشممممممممممممممممممممممممممممممممممممم دستکشات کوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
مامان مریم
پاسخ
خدا نکنه هزارتا بوس برای شما ودنی جونم دستکشا رو در میاورد وپرت میکرد هی دستکش دستش میکردم و دوباره درشون میاورد
مامان آیهان
10 اسفند 92 16:45
عزیزم پاشو بیا تبریز خودم درخدمت میبرمت برف بازی همشهری عزیزم معین جونو ببوس
مامان مریم
پاسخ
مرسی عزیزم ایول همشهری هر جا باشه خونگرمی ومهمون نوازی تو خونشه